black flower(p,156)

black flower(p,156)

با لحن مهربونی گفت و روی صندلی کنار تهیونگی که هنوز چند قدم تا مرحله ای که یک جفت شاخ روی سرش سبز بشه فاصله داشت نشست....

شیومین دست به سینه به طرف نامزدش چرخید‌

شیومین: جونگ کوکا ایشون کی هستند؟ قبلا در موردش نشنیده بودم!

جونگ کوک نفسش رو به بیرون فوت کرد.

جونگکوک : مادرش به کنار ، با شیومین باید چیکار می کرد؟🧠

شیومین بردار جونگین بود و اگه دچار سوءتفاهم می شد محال بود جونگین متوجه نشه و به گوشش نرسه...

جونگکوک: دوستمه....

کوتاه جوابش رو داد.

امیدوار بود همین بتونه راضیش کنه و حتی برای چند دقیقه هم شده دهنش رو بسته نگه داره.


م/ج: هه... دوست!

خانم جئون گفت و پوزخندی به شیومین زد.

پسره ی احمق باید چشماش رو یکم باز می کرد.

م/ج: از موهای نمدار اون دو نفر و لباسای که تهیونگ پوشیده بود خیلی راحت میشده اتفاقی که افتاده بود رو تشخیص داد.🧠

صورت شیومین از عصبانیت چند درجه سرخ شد و یک اخم بین ابروهاش نشست.

م/ج: خیلی دلم می خواست ببینمت.....

زن امگا گفت و دست کوچیک تهیونگ رو تو دستاش گرفت و یه لبخند دیگه زد.

پسرش واقعا سلیقه و سرعت عمل خوبی داشت باید بهش افتخار می کرد.

مثل اینکه به زودی یه عضو یا شاید دو تا عضو جدید به خانواده ی جئون اضافه میشد باید خودش رو آماده می کرد.

م/ج: شنیدم همکلاسی پسرم هستی... چند سالته عزیزم؟
دیدگاه ها (۴)

black flower(p,157)

black flower(p,158)

ناشناس‌‌....

black flower(p,155)

black flower(p,243)

black flower(p,238)

black flower(p,312)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط